نکات ومطالبی درباره عربی متوسطه 1
نکات ومطالبی درباره عربی متوسطه 1


نکاتی که در ذیل آورده می شود فقط برای اطلاع دبیران محترم می باشد و به هیچ عنوان (تأکید می شود به هیچ عنوان) برای طرح در کلاس درس نیست


دانش افزایی برای دبیر(نه برای دانش آموز) :
1- بَقَرَة: گاو ماده است؛ امّا در اصل«بَقَر» اسم جنس به معنای«گاو» است و واحدش«بَقَرَة» است که به معنای«گاو ماده» کاربرد دارد. جمع«بَقَر»، أبقار یا أبقُر است.«بَقَرات» جمع بَقَرَة است. «ثَوْر»گاو نر است.

کلماتی مانند شجر شجرة- ورد وردة - تفاح تفاحه ... نیز چنین هستند و «ة» در آنها ، «تاء حت» می باشد»
2- سَفینَة: به معنای«کشتی» جمع آن«سُفُن و سَفاِئن» است.
3- فَوْقَ: ظرف مکان و دائم الاضافه به معنای«بالای» است. با«عَلَی» فرق دارد.«عَلَی» آن است که مثلاً کتابی روی میزی و با آن مُماس باشد؛ولی در «فَوقَ» هم می تواند مُماس باشد و هم می تواند بر فراز آن شیء باشد.
3- «ناِفذَة» و«شُبّاك» هر دو به معنای «پنجره» هستند و جمعشان «نَواِفذ» و«شَبابیك» است.

درفارسی مترادف هستند ولی درعربی دقیقا مترادف نیستند.

ان شاء الله اگر فرصتی شود درآینده درباره مترادف ها درزبان عربی مطلبی جداگانه خواهم داشت.
4- «وَراءَ» و«خَلْفَ» مترادفند و با«أمامَ» متضادند.
5- «هُناكَ» به معنای«آنجا» و«هُنا» به معنای«اینجا» است. اسم اشاره مخصوص مکان هستند.
6- یَد: دست یا کف دست، مؤنّث است.لام الفعل آن محذوف و در اصل«یَدَی» بوده است. مثنّای آن«یَدانِ» است.
جمع آن«أیدی» و جمع الجمع آن«أیادی» است. «اَلأیادی» بیشتر به معنای«نعمت ها» است.
7- تَحْتَ: ظرف دائم الاضافه است و گاهی مضافٌ الیه آن حذف می شود.(جاءَ مِنْ تَحْتُ.) متضادّ آن«فَوْقَ» است.
اسم های ظرف دائم الاضافه، هرگاه مضاف الیهشان حذف شود مبنی برضم می شوند.

 * درس پنجم ( اضافه و وصف )    

1- تعريف مضاف اليه ذكرشود. 2- ذكراين نكته كه ضمايرمتصل به هرسه قسم كلمه هرگاه به اسم بچسبد مضاف اليه مي باشند. 3- اسم هاي مثني وجمع مذكر سالم هرگاه مضاف واقع شوند نون آنها حذف مي گردد.4-شرايط مضاف اينكه ال و تنوين نمي گيرد ومضاف نقش نيست بلكه نقشهاي مختلف مي گيرد 5- ذكراين نكته كه اسم هاي مبني هيچگاه مضاف واقع نمي شوند .6-بعضي ازاسم هاي دائم الإ ضافه مانند ُكل، بعض و غير....... ذكرشودواينكه بعد از اين اسم ها مضاف اليه مي آيد. 7- تعريف صفت و ذكر اين نكته كه صفت مفرد در چهار مورد ( اعراب-  شناخت- جنس-و عدد ) با مرصوف خود مطابقت مي كند. 8-  جمله وصفيه و اعراب و نحوه ترجمه آن ذكر شود. نكته ترجمه با توجه به كارگاه ترجمه . 9- جمع هاي غير انسان ، صفت آن مفرد مؤنث آيد. 10- اسم موصول خاص بعد معرفه به ال و اضافه اگر بمعناي كه باشد صفت است. 11- اسم ال دار مشتق بعد از اسم اشاره و لفظ أيّها و أيتها صفت است. 12- ذو و ذات بعد از اسممعمولاً صفت است. 13- اعداداصلي اگر جاي عدد و معدود عوض شود نقش آن عدد صفت است . مثال: افتقَدَت العجوزُ نعاجَها الأربعَ. 14- اسم اشاره و مشارٌاليه اگر جايشان عوض شود نقش اسم اشاره صفت است البته بجز مواردي كه مشارٌاليهِ آن حذف شده باشد. جاءَ التلميذُ هذا . 15-  اسم منسوب ( مختوم به يايّ ) غالباً نقش صفت را دارد.  16- اگر يك اسم هم  صفت  مضاف اليه وهم صفت داشته باشد در زبان عربي بر عكس زبان فارسي اول مضاف اليه آيد بعد صفت. ( قرونه الجميله ) 17-  اسامي بعضي مؤنث هاي مجازي معنوي ذكر شود.  * درس ششم ( اعراب فعل مضارع )

درمورد سؤالاتتون به چند مورد اشاره مي‌كنم:
اول: بله ظاهر فعل ماضي باب إفعال در صيغه‌ي اوّل با مضارع ثلاثي مجرد صيغه‌ي متكلم وحده و هم‌چنين اسامي تفضيل كه بر وزن «أفعل» هستند شباهت ظاهري دارند و البته نه شباهت تلفظي و كلامي (چون فعل ماضي ماضي مبني بر فتح ايت ولي مضارع معرب است). بايد با توجه به معنا و قرائن جمله مثل همان فاعل كه شما اشاره كرديد يا ضماير ديگري كه در جمله آمده صيغه‌ي آن را تشخيص داد. مثلاً شما واژه‌ي «أحبّ» را ببينيد اين مي‌تواند 4 شكل داشته باشد: ماضي باب إفعال صيغه‌ي اول (أحَبَّ: دوست داشت)/ مضارع باب إفعال صيغه‌ي 13 (اُحِبُّ: دوست مي‌دارم)/ امر صيغه‌ي  أحِبَّ: دوست داشته باش)/ و درنهايت اسم تفضيل بر وزن أفْعَل (أحَبّ: محبوب‌تر) البته فعل أجاب كه اشاره كرديد فقط ماضي باب إفعال است

            فنون الترجمة

:

     برای ترجمه ی فعل داشتن در زبان عربی فعل خاص وجود ندارد . ولی می توان معادل آن را در ترکیب لام جاره و ظروفی مانند عند و لدی پیدا کرد . معادل مضارع مثبت از فعل داشتن : دارم ، داری ، دارد  و ........ به طریق زیر است .

لـِ :« لـِ + اسم یا ضمیر» :

مثال : لِسعیدٍ قَلمٌ : سعید کتابی دارد .

         سعیدٌ له محفظةٌ : سعید کتابی دارد .

عندَ : « عندَ + اسم یا ضمیر »

مثال: عندَ طالبٍ محفظةٌ : دانش آموز کیفی دارد .

         سعیدٌ عندَهُ کتابٌ : سعید کتابی دارد .

   عندنا نماذج مثالیة من العلماء لهدایة الأجیال : ما نمونه های والا از علماء برای هدایت نسلها داریم .

    لنا طاقات کبیرة و نحن غافلونَ عنها : ما نیروهای فراوانی داریم و از آن غافل هستیم .  

معادل های « داشتن » در مضارع و ماضی به شکل مثبت  

1-  دارد « مضارع مثبت » : له + .....  مثال  : لهُ کتابٌ : او کتابی دارد .

2- ندارد « مضارع منفی » :  لیس له + ........ مانند لیست لهُ + ...... مانند لیست له محفظةٌ : او کیفی ندارد .

3-داشت « ماضی مثبت » :  کان له + ..... مانند : کانت له محفظةٌ : او کیفی داشت

4-نداشت « مضارع منفی « ما کانَ له + ..... مانند  ما کانت له محفظةٌ : او کیفی نداشت .   

مقایسه روش های تدریس سنتی و روشهای نوین

روش نوین

روش سنتی

معلم بر کلاس نظارت دارد

معلم کلاس را کنترل می کند

دانش آموز در صحنه آموزش کاملا فعال است

معلم در صحنه آموزش کاملا فعال است

دانش آموز با دیگران بحث و معلم او را  راهنمایی می کند

معلم تمرین می دهد و تمرین حل می کند 

تکالیف به صورت جمع آوری اطلاعات بسازید – آزمایش کنید ....... است

بیشتر تکالیف از نوع رونویسی و ...... است

در این روش هدف یادگیری است

در این روش هدف یاددادن است

معلم ایجاد کننده پرسش است

معلم پاسخ دهنده پرسش است

ارزشیابی فعالیت های دانش آموز در کلاس اهمیت دارد

امتحان هر نوبت بخش اصلی ارزشیابی است

معلم شرایط یادگیری را فراهم می کند

معلم انتقال دهنده معلومات است

مفهوم سازی می شود

یادگیری طوطی وار است

رابطه گروهی و همکاری تقویت می شود

وابستگی به دیگران تقویت می شود

معلم راهنمایی یادگیری است

معلم بیشتر به روش سخنرانی درس می دهد

معلم به دانش آموز پاسخ کلیشه ای نمی دهد

معلم اغلب جزوه می گوید یا خلاصه می کند

تحمل ابهام تقویت می شود

روحیه انباشتن اطلاعات در ذهن تقویت می شود

ذهن انسان فعال است

ذهن مانند صفحه عکاسی است

روحیه کاوشگری تقویت می شود

آسان طلبی و استفاده از یافته های دیگران تقویت می شود

 

کار همان تفریح

 

از اینشتین پرسیدند که شما 18 ساعت در روز کار می کنید، خسته نمی شوید؟ پاسخ داد که من کار نمی کنم، تفریح می­کنم. یعنی اینکه چون کارم را دوست دارم با عشق آنرا انجام می دهم و چون با عشق انجام می دهم از آن لذت می برم و لذت بردن از کار همان تفریح است. پس گام اول برای لذت بردن از کار : ازالآن برنامه ریزی کنید کاری را پیدا کنید که دوست دارید

 

توصیه‌های آقای قرائتی به معلمان

 

توصیه‌های آقای قرائتی به معلمان

می‌خواهم مطلب جدیدی را بگویم و یک قدم جلوتر بگذارم، باید بگویم که معلمی شغل خداست، امام فرمودند: معلمی شغل انبیا است من هم می‌گویم که معلمی شغل خداست. قرآن می‌فرماید: الرَّحْمَنُ عَلَّم. ضمن اینکه با توجه به آیات قرآن می‌توان معلمی را شغل جبرائیل نیز دانست.

کد خبر: ۲۴۱۶۲۱

تاریخ انتشار: ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۱ - ۱۰:۵۰

حجت الاسلام قرائتی در دیدار با معلمان در آستانه روز معلم گفت: امام فرمودند: معلمی شغل انبیاست. من هم می‌گویم که معلمی شغل خداست. حتی با توجه به آیات قرآن می‌توان معلمی را شغل جبرائیل دانست.

به گزارش شبستان، جمعی از معلمان و طلاب خواهر روز گذشته در آستانه هفته معلم با حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی دیدار کردند و ضمن تبریک بزرگداشت مقام معلم، از ایشان تجلیل کردند.

در این دیدار حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی، رئیس ستاد اقامه نمازکشور گفت: می‌خواهم مطلب جدیدی را بگویم و یک قدم جلوتر بگذارم، باید بگویم که معلمی شغل خداست، امام فرمودند: معلمی شغل انبیا است من هم می‌گویم که معلمی شغل خداست. قرآن می‌فرماید: الرَّحْمَنُ عَلَّم. ضمن اینکه با توجه به آیات قرآن می‌توان معلمی را شغل جبرائیل نیز دانست.

این معلم قرآن سخنان خود را با ذکر خاطره‌ای ادامه داد: حدود 37 سال پیش که من طلبه گمنای بودم، شخصیت مشهوری مثل دکتر بهشتی با من تماس گرفت و گفت: «بنده می‌خواهم از تهران به قم بیایم چراکه حرف مهمی با شما دارم. یک ساعت هم مهمان شما خواهم بود. ضمن اینکه در آن زمان کسی خانه‌تان نباشد.» ایشان سر موعد تشریف آورند. یکی از فضلا هم که الان از آیت‌الله‌ها هستند در اتاق من تشریف داشتند که دکتر بهشتی خواستند تنها با من حرف بزنند. وی گفتند: «باید به شما یک تبریک بگویم و یک خطر را هشدار دهم. تبریک به خاطر اینکه معلم خوبی هستی و خطر اینکه شما از معلمی دست برداری و منبری بشوی.

وی در ادامه افزود: چون به منبری‌ها پول می‌دهند من می‌ترسم بعد از مدتی پول خوبی به شما بدهند که به شما بچسبد و دیگر تخته سیاه و معلمی را کنار بگذاری.» بعد از من پرسید که خودم و خانواده‌ام چقدر در ماه خرج دارم. من خرج خودم را گفتم. ایشان گفت: «من ماه به ماه این پول را به حساب شما می‌ریزم که شما بدون دغدغه فقط به معلمی بپردازی و منبری نشوی.» از ایشان پرسیدم این پول از کجا می‌آید؟ ایشان گفت: «سهم امام است.» گفتم زندگی ما زاهدانه نیست. به هر حال خانه ما آن زمان منزل قشنگی بود. فرش‌های دستباف داشتیم و خانه ما مبلمان بود در حالی که آن زمان هیچ آخوندی مبل نداشت. به ایشان گفتم وضع خانه ما را می‌بینید که خوب است. در حالی که با سهم امام باید زندگی ساده‌ای داشت. همچنین گفتم تعجب می‌کنم شما از تهران زنگ زدید و این راه را آمدید و این پیشنهاد را به من دادید فقط به خاطر اینکه من معلمی را ادامه دهم؟ ایشان گفتند: «بله. به همین قصد آمدم.» گفتم به خاطر این حرکت شما که این قدر برای معلمی اهمیت قائل هستید، من قول شرف می‌دهم که تا آخر عمر دست از معلمی برندارم.

بعد از انقلاب هم موقعیت‌های مختلف از جمله امام جمعه‌ای، نمایندگی مجلس، قاضی‌گری و ... برای من پیش آمد اما من معلمی را رها نکردم. از آقای بهشتی پول نگرفتم اما به خاطر عنایت ایشان دست از معلمی برنداشتم.

وی در بیان اهمیت شغل معلمی چنین سخنان خود را ادامه داد: معلمی با شغل‌های دگیر تفاوت چشمگیری دارد. مثلا معلم ربطی به مهندس ندارد. مهندس سالن می‌سازد اما معلم آدم می‌سازد. یک سالن خوب حداکثر یک قرن دوام می‌آورد. اما آثار تربیتی معلم تا انتهای بشریت پابرجا می‌ماند. مهندس فقط مغزش مهندس است اما معلم تمام حرکاتش، کردارش و گفتارش معلم است. بنابراین معلمی هم شغل خداست هم شغل پیغمبر و انبیا است منتها اینکه معلم خوب باید چه خصوصیاتی داشته باشد، سخن دیگری است.

حجت‌الاسلام قرائتی در ادامه چند توصیه به معلمان ارائه کرد: اول اینکه معلم نیت دریافت پول نداشته باشد. نه اینکه پول نگیرد. فقط نیت این کار را نداشته باشد. مثل این می‌ماند که وقتی شما لباس می‌شویید، غذا هم هضم می‌شود، ورزش هم می‌کنید اما اینها نیت شما نیست. هدف شستن لباس است که در کنارش چیزهای دیگر به دست می‌آید که این اشکالی ندارد. بر این اساس اخلاص معنی پول نگرفتن را نمی‌دهد. اخلاص یعنی نیت مادی نداشتن.

وی ادامه داد: مسئله دوم دلسوزی است. معلم باید از درون بسوزد. سوم اینکه معلم باید بی تکلف باشد. نباید به چیزی گیر بدهیم. اگر کاری انجام شد که شد. اگر هم نشد، نشد. مثلا اینکه کلاس درس چه شکلی است؟ چند متر است و ... نباید مهم باشد.

حجت‌الاسلام قرائتی در این زمینه نیز مثالی ذکر کرد: بنده یک بار کلاسی برگزار کردم که نه تخته سیاه داشتیم، نه گچ و نه تخته پاک‌کن. یک تکه مقوا آوردم که با ذغال روی آن می‌نوشتم. جوراب خودم را هم به تخته پاک‌کن تبدیل کردم. بی‌تکلفی گار را راحت‌تر می‌کند. قرآن هم انسان را از تکلف داشتن بر هزر داشته است.

وی چهارمین ویژگی یک معلم را چنین ذکر کرد: گفتگوی تن به تن نباید برای یک معلم فراموش شود. اثری در این نوع گفتگو هست که در گفتگوی میلیونی نیست. پنجم اینکه معلم از آموزش برخی علوم بی‌مورد بپرهیزد. برخی چیزها به درد کسی نمی‌خورد. مثلا اینکه نماز در قطب شمال که شش ماه شب و شش ماه روز است، به چه شکل است به ما چه ربطی دارد؟

حجت‌الاسلام قرائتی خطاب به جمع حاضر گفت: حرف‌هایی که می‌زنید باید مورد نیاز باشد. یک بار جایی بودم بعد از نماز دعایی خوانده شد با این معنی که خدایا من در بیابان‌ها حیرانم. خدایا نمی‌دانم رزق من کجاست در صحرا یا دریا؟ در شهر یا روستا ... به آن فرد گفتم این چه دعایی است که می‌خوانی مگر تو در این وضعیتی؟ مگر در بیابانی؟ گفت: این دعا در مفاتیح آمده. گفتم آمده باشد احتمالا زمانی یک فردی در این وضعیت بوده این دعا رو خوانده چه ربطی به تو دارد! یا یکبار در جمکران عده‌ای دانش‌آموز 9 ساله را آورده بودند.

وی ادامه داد: مناجات عارفان می‌خواندند. الهی نفسی معیوب و قلبی مهجور... که من در واکنش به آن گفتم برو کشکت را بساب تو که هنوز نفس نداری، چنین دعایی می‌خوانی. این است که باید بدانیم چه چیزی را برای چه کسی می‌گوییم. هر چیزی برای هر کسی مناسب نیست. مفاتیح مثل داروخانه می‌ماند. ما که نباید هرچه دارو در داروخانه است را بخوریم. باید هر موقع بسته به نیاز دارویی لازم داشتیم از آن مصرف کنیم.

وی توصیه دیگری برای معلمان داشت: مسئله بعدی اینکه شاد باشید و هنگام آموزش خنده و شادی را با کار ترکیب کنید تا اثربخش‌تر باشد. یادگیری با خنده و شادی بسیار ماندگار و تاثیرگذار است. مثلا من به فکر این هستم که یک سایت خنده راه بیاندازم. چه کسی گفته است که ما آخوندها فقط باید بگریانیم. توصیه بعدی من به شما این است که لباس تیره نپوشید. رنگ تیره اثر بدی برای آموزش‌گیرنده دارد. رنگ شاد و ساده بسیار مفید است. ضمن اینکه با تنوع و شاد صحبت کنید. قرآن هم گاهی با یک هدف چند چیز متنوع را در کار هم آورده است مثلا در جایی شتر و آسمان را کنار یکدیگر می‌گذارد تا یک مفهوم را برساند و از این طریق تنوع بخشیده است.

حجت‌الاسلام قرائتی این چنین برای حاضران دعا کرد: انشاءالله که معلم‌های خوبی بشوید. ضمنا از شما درخواست می‌کنم به موضوع نماز به خصوص در آموزش به کوچک‌ترها بسیار دقت کنید.

 

 

دانستني‌هاي جالب از دانشمندان

 

 

آيا مي‌دانيد دومين کتابي که در اروپا به چاپ رسيد، کتاب »قانون« ابوعلي سينا بود؟

 

  • آيا مي‌دانيد مغز انيشتين ۱۳۷۵ گرم وزن داشته است؟

 

  • آيا مي‌دانيد ابوسليمان سجستاني اولين کسي بود که ۸۰۰ سال قبل از نيوتنبه نيروي جاذبه خورشيد پي برد؟

 

 

 

  • آيا مي‌دانيد داوينچي با يک دست مي‌نوشت و با يک دست نقاشي مي‌کرد؟

 

  • آيا مي‌دانيد ابوريحان بيروني قبل از گاليله به چرخش زمين پي برده بود؟

 

  • آيا مي‌دانيد شهر يزد به دستور يزدگرد يکم ساخته شده‌است؟

 

  • آيا مي‌دانيد داستايوسکي براي روزنامه‌ها داستان مي‌نوشت تا قرض‌هايش را بپردازد اما بعدها نوشته‌هايش تبديل به شاهکارهاي هنري شد؟

 

  • آيا مي‌دانيد بتهوون بزرگ ترين موسيقيدان جهان ناشنوا بود؟

 

  • آيا مي‌دانيد لئوناردو داوينچي در رشته‌هاي نقاشي، رياضي، معماري، موسيقي، کالبدشناسي، مهندسي، تنديسگري، و هندسه برجسته بود؟

 

  • آيا مي‌دانيد اديسون در طول حيات علمي خويش توانست ۲۵۰۰ امتياز اختراع را در آمريکا، بريتانيا، فرانسه و آلمان به نام خود ثبت کند؟

 

 فعل مجهول از سیمین بهبهانی

اولین بارقبل از انقلاب و در دوران دانش آموزی با این شعر سیمین آشنا شدم و هنوز دوستش می دارم

و حال تقدیمش می کنم به نوجوانان و جوانان دوستدار ادب معاصر.

                                                      فعل مجهول

"بچه ها صبحتان به خیرِِ سلام

درس امروز فعل مجهول است

فعل مجهول چیست؟می دانید

نسبت فعل ما به مفعول است

 

در دهانـــــــم زبان چو آو یزی

در تهیگاه زنــــگ می لــغزید

صوت ناسازم آن چنان که مگر

شیشه بر روی سنگ می لغزید

 

ساعتــــی داد آن سخن دادم

حقّ گفتـــــــار را ادا  کــــردم

تا ز "اعجـــــاز" خود شوم آگاه

ژاله را زان میان صـــــدا کردم

 

"ژاله از درس من چه فهمیدی؟"

پاسخ من سکوت بود و سکوت

" د جوابم بده  کجـــــا بودی ؟

رفته بودی به عالم هپـــروت؟"

 

خنده ی دختران و غرّش من

ریخت بر فرق ژاله چون باران

لیک او بود غرق حیرت خویش

غافل از اوستاد  و از یـــــاران

 

خشـــــمگین انتقام جـــو گفتم:

"بچه ها گوش ژاله سنگین است"

دختری طعنه زد که " نه خـــــانم

درس در گوش ژاله یاسین است"

 

بــــاز هم خنده ها و همهمه ها

تند و پیگیر می رسید به گوش

زیـــــــر آتشفشان دیده ی من

ژاله آرام بود و سرد و خـــموش

 

رفته تا عمـــــق چشم حیرانم

آن دو مـــــیخ نگاه خــیره ی او

موج زن در دو چشم بی گنهش

رازی از روزگـــــار تـــــــیره ی او

 

آن چه در آن نگاه می خواندم

قصه ی غصه بود و حرمان بود

ناله ای کرد و در ســــخن آمد

با صدایی که سخت لرزان بود:

 

فعل مجهول فعل آن پدری است

که دلـــــــــــم را ز درد پرخون کرد

خواهرم را به مشت و سیلی کوفت

مـــــــادرم را ز خــــــانه بیرون کرد

 

شب دوش از گرسنگی تا صبح

خواهر شیر خوار من نالـــــــــید

سوخت در تــــــاب تب برادر من

تا سحر در کنـــــــــــار من نالید

 

در غم آن دو تن دو دیده ی من

این یکی اشک بود وآن خون بود

مـــــــــــادرم را  دگر  نمی دانم

که کجا رفت و حال او چون بود؟"

 

گفت و نالید و آن چه باقی ماند

هق هق گریه بود و نــــاله ی او

شسته می شد به قطره های سرشک

چهره ی همچو برگ لالــــه ی او

 

ناله ی من به ناله اش آمیخت

که"غلط بود آن چه من گفتم

درس امروز قصه ی غم توست

تو بگو ! من چرا سخن گفتم؟

 

فعل مجهول فعل آن پدری است

که تو را بی گناه می ســــــوزد

آن حریـــــق هوس بود که در او

مادری بی پناه می ســـــــوزد"

نویسنده :عادل اشکبوس

تاریخ:جمعه 1390/02/2-ساعت 19 و 01 دقیقه و 57 ثانیه

برای گفتنِ ساعت سه حالت هست :

حالت نخست : « ساعت کامل است .  » مثال :

الساعةُ الآنَ الواحِدةُ تماماً / الساعةُ الآنَ الثانیةُ تماماً / الساعةُ الآنَ الثالِثـةُ تماماً / الساعةُ الآنَ الرّابـعةُ تماماً .

الساعةُ الآنَ الخامِسةُ تماماً / الساعةُ الآنَ السادسةُ تماماً / الساعةُ الآنَ السابعةُ تماماً / الساعةُ الآنَ الثامنةُ تماماً

الساعةُ الآنَ التّاسعةُ  تماماً . / الساعةُ الآنَ العاشرةُ تماماً . / الساعةُ الآنَ الحادیةَ عَشْرَةَ تماماً . / الساعةُ الآنَ الثانیةَ عَشرةَ تماماً .

حالتِ دوم : « ساعت ، گذشته دارد . » مثال :

 الساعـةُ الآنَ ...

الخامِسـةُ و خَمسُ دقائق (  پنج و پنج دقیقه ) / الخامِسـةُ و الرّبـعُ ( پنج و ربع ) / الخامسةُ و الثُّـلث ( پنج و بیست دقیقه ) /الخامِسةُ و خمسةٌ و عِشرونَ دقیقةً ( پنج و بیست و پنج دقیقه) / الخامِسةُ و النِّصف ( پنج و نیم )

حالتِ سوم : « ساعت ، مانده دارد . »

 در این حالت در زبانِ  عربی به جای اینکه مانند فارسیِ معیار گفته شود : « ساعت ده دقیقه به پنج است .» ؛  می گویند : « ساعت پنج ، ده دقیقه کم است . » مثال :

الخامسةُ إلّـا عَشرُ دقائق ( ده دقیقه مانده به پنج ) / السّادسةُ إلّـا خمسةَ دقیقةً  ( پنج دقیقه مانده به شش )

« السّابعـةُ إلّـا ثلثاً » و یا « السابعةُ إلّا عِشرینَ دقیقةً » ( بیست دقیقه مانده به پنج )

كَم الساعة ؟           ( به عربی فصیح در کنار گویش عربی حوزه خلیج فارس )

الواحدةُ تماماً                الثانیةُ و الرُبْع               الثانیةُ و عَشرُ دقائق          الثالثةُ و النـصف

    وحدة                            ثِنْتیِن و رُبـُع                       ثِنـْتیِن و عَشْرة                       اِتْلاثة و نُـص

السابعةُ و النصف        الخامسةُ إلاّ عشرَ دقائق        العاشرةُ إلاّ ثلثاً        الحادیةَ ‏عشرةَ ‏إلاّخمسَ ‏دقائق

  سبعة و نُص                          خمسة إلاّعشرة                  عشرة إلاّ ثِلِث                      اِدَعَش إلاّ خمسة

  ? التمرینُ الأوّلُ :   و الآن قُلْ أنتَ كَم الساعة ؟

     چهار تمام  .....................           چهار و ربع  .....................     چهار و بیست دقیقه   .....................      ده دقیقه به چهار .....................          

     ده تمام  .....................           ده و 25 دقیقه  .....................           ده و نیم دقیقه   .....................           ده دقیقه به هفت .....................          

?التمرینُ الثانی : اِقرَأ الساعات و تَرجِمْ إلی الـفارسیّة :

 

1- الرابعةُ إلا ّرُبعاً :                ..........................................

2- الثانیةُ إلاّ خمسَ دقائق :    ..........................................

3- الحادیةَ عَشرةَ تماماً :      ..........................................

4- الثانیةَ عشرةَ و النصف :     ..........................................

5- الرابعةُ و عشرونَ دقیقةً :   ..........................................

6- السابعة و خمسةُ دقائق :  ..........................................

7- الثالثةُ و خمسةٌ و عشرون دقیقةً:......................................

8- العاشِرةُ إلاّ خمسَ عشرةَ دقیقةَ :  ...............................

9- السادسةُ إلاّ ثُـلثاً:     ..........................................

10- الساعةُ السابعةُ و الدقیقةُ الخامسةُ ...............................

11 الساعةُ الرابعةُ و الدقیقةُ الثَلاثونَ .................................

12 الساعةُ الآنَ مُنتَـصَفُ اللَّیلِ .......................................

 

+ رنگها در عربی ( الألوان فی اللغه العربیه و الفارسیه)

معادل رنگها در عربی

سِیاه:أَسوَد
سَبز: أَخضَر
آبی: أَزرَق
قَهوِه ای: بُنّی
خاکی: تُرابی
نارِنجی:بُرتُغالی
طَلایی:ذَهَبی
اَرغَوانی: أُرجُوانی
سِفید : أبیض
قِرمِز: أحمر
بُور: أشقَر
خاکِستَری : رَمادی
شِیری : حلیبی
بَنَفش :بَنَفسَجی
آبی روشن : أزرق فاتِح
آبیتِیره: أزرق غامِق
نوک مدادی: رَصاصی
ملاحظة:نوک مداد:خرطوش القلم

زرد:الأصفر

صورتی:الوردی

در صورت نیاز به ترجمه حرفه ای برای زبان عربی یا فارسی حتما با ما تماس بگیرید .در ضمن می توانید علاوه بر استفاده از قیمتهای بسیار مناسب ما جهت ترجمه متون و ترجمه همزمان هر دو زبان عربی و فارسی ،میتوانید از خدمات مشاوره ما از طریق تلفن به شکل مجانی استفاده کنید. شماره تماس  ٠٩١٩۶٣٢٣٣۶٠و یا به این ایمیل نامه بنویسید  saeid.1000@gmail.com ما با کمال افتخار اماده کمک به شما هستیم/سعید

نویسنده : سعید ; ساعت ۸:۳۸ ‎ب.ظ ; ۱۳۸٧/۱٠/۱٠

کتاب

در بررسی هایی که باهمکاران داشتیم و طبق ترجمه ای که در کتاب راهنمای معلم آمده بود همگی بالاتفاق معتقد بودیم که عبارت انوار سمائی یعنی نورهای آسمانم  

 

اما دیروز یک مطلب خیلی جالب که هم نظر یکی از بزرگواران راکه معتقد بودند سمائی اسم منسوب است و هم نظر خودمان را ، رد کرد . 

 

سخنان استادعباچی در مورد کلمه سمائی 

 

باید بدانیم که در زبان عربی ، قافیه درشعر تنوین نمی گیرد . بنابراین اگر تنوین باشد اشباع شده و به شکل حرکت فتحه . کسره . ضمه گذارده می شود مثل کلمات حیاةُ  .  جمالُ و..... 

 

واگر حرکت باشد وقف می شود  . 

 

و حالا می رسیم به کلمه سمائی 

 

این کلمه در اصل سماء بوده است . تنوین می گرفته یعنی سماءٍ .  وچون  قافیه شعر بوده اشباع گردیده و به شکل سماءِ  در آمده است . 

 

از آنجایی که در زبان عربی هنگام خواندن کسره  می بایست کمی حالت ای به کلمه بدهیم لذا این کلمه به شکل سمائی می بایست تلفظ می شده است . 

 

اما چون دانش آموزان این موارد را درخواندن رعایت نمی کنند بنابراین کلمه به شکل سمائی آمده است  . 

 

و درواقع معنای این عبارت می شود : هان  کتابهایم نور آسمانند  . 

 

نظر استاد براین بودکه حتی اگر اینگونه موارد را به شکل یای متکلم هم ترجمه کردند نمره می گیرند . 

 

والبته با این توضیح باید به کلمات دیگر هم نگاهی داشته باشیم . (برگرفته ازوبلاگ خانم آمنه آقایی)

 



نویسنده : ...
تاریخ : دو شنبه 27 مهر 1394
زمان : 21:56


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.